ان دست
در گوشه خیابان یک اب سرد کن بود بی حال و تشنه بودم رفتم کنار ان زود یک کاسه اب دیدم یک دست توی ان بود دستی پر از دعا که رویش به اسمان بود لرزید اب کاسه چیزی به یادش افتاد فهمید تشنه هستم اب خنک به من داد ...
نویسنده :
نازنین
17:08